در ابتدا کلام بود و کلام با خدا بود و کلام خدا بود.

در ابتدا، این عبارت در پیدایش ۱:۱ نیز به کار رفته است. یوحنا ظاهرا در این ﺁیه چنین تذکری به ﺁن مکان داده است. او می‌خواهد در این ﺁیه واژهٔ “کلمه” را به کار گیرد؛ عبارتی که “در مورد خدا” نیز صدق می‌کند. در هر دو مکان به وضوح به معنی قبل از ﺁفرینش است، قبل از اینکه دنیا ساخته شود، هنگامی که هنوز چیزی وجود نداشته باشد. معنی ﺁن این است: که “کلمه” قبل از ﺁفرینش جهان وجود داشته است. این موضوع در مورد مردی به نام عیسی گفته نشده است، بلکه در مورد ﺁن مردی است که در یوحنا ۱:۱۴ به صورت “انسان” درﺁمده است. عبرانیان، با چنین عباراتی، به طور معمول به ابدیت اشاره می‌کنند. به این ترتیب. مزمور ۹۰:۲ در مورد ابدیت خدا ﺁمده است؛ “پیش از ﺁنکه کوه‌ها بیرون ﺁورده شوند و غیره.” و ابدیت در این عبارت به زبان‌های دیگر، پیش از بنیاد عالم بیان می‌شود.” منظور از کلمه “کلمه” هر چه باشد، واضح است که پیش از “خلقت” وجود داشته است. پس “مخلوق” یا “هستی” نیست، و بنابراین، ﺁفریده نشده و ابدی است. فقط یک موجود وجود دارد که ﺁفریده نشده است، و بنابراین عیسی باید الهی باشد. اعلامیهٔ نجات‌دهنده را که در مکان‌های زیر به خود احترام می‌گذارد، مقایسه کنید. یوحنا ۸:۵۸؛ یوحنا ۱۷:۵؛ یوحنا ۶:۶۲؛ یوحنا ۳:۱۳؛ یوحنا ۶:۴۶؛ یوحنا ۸:۱۴؛ یوحنا ۱۶:۲۸

کلمه یونانی بود، “لوگوس λγόςο” این نام به او داده می‌شود که پس از ﺁن “جسم” یا به صورت مجسمهٔ ( یوحنا ۱:۱۴) به مسیح درﺁمده است. از این رو، هر ﺁنچه در این ﺁیه ﺁمده است، در مورد عیسی مسیح نیز صدق می‌کند. دلایل بسیاری وجود دارد که چرا این نام به پسر خدا داده شده است. تکرار این نظرات ضروری نیست. نظری که به نظر می رسد قابل قبول تر باشد ممکن است به شرح زیر بیان شود:
که نمونه هایی از انها را در اینجا عنوان خواهم کرد :
1- “کلمه” این است که با ﺁن اراده خود را بیان می‌کنیم؛ که با ﺁن افکارمان را منتقل می کنیم؛ یا با ﺁن ما دستور می دهیم که با دیگران ارتباط برقرار کنیم.
2- شاید پسر خدا را “کلام” بخوانند، زیرا او وسیله‌ای است که خدا از طریق ﺁن اراده و فرامین خود را به دیگران اعلام می‌کند. عبرانیان ۱:۱-۳ را ملاحظه کنید.
3- این واژه پیش از زمان یوحنا به کار رفته بود.

الف) در ترجمه ﺁرامی عهد عتیق به عنوان “ه” استفاده شده است. ج.” اشعیا ۴۵:۱۲؛ “من زمین را ساختم و انسان را بر ﺁن ﺁفریدم.” در زبان ارامییک، این است: “من، به کلام خود،” و غیره. اشعیا ۴۸:۱۳؛ “دست من بنیاد زمین را نهاد.” در زبان ﺁرامی، “به کلام خود زمین را بنیاد نهادم.” و در بسیاری از جاهای دیگر.
یهودیان از این واژه برای مسیح استفاده می‌کردند. در نوشته‌های ﺁنان، نام “میرا” یعنی “کلمه” به او اطلاق می‌شد و در دفاع از قوم یهود، هیچ بخش کوچکی از سخنان خدا “کلام خدا” خوانده نمی‌شد. پس در رسمهٔ ایشان در تثنیه ۲۶:۱۷-۱۸ ﺁمده است: “امروز کلام خدا را بر خود پادشاه گردانیده‌اید تا خدای شما باشد.”
پ) یهودیان در میان امت‌ها و به‌خصوص ﺁنانی که با فلسفهٔ یونانی گفتگو می‌کردند از این واژه استفاده می‌کردند.
د) اصطلاح افلاطون در میان یونانیان به منظور نشان دادن شخص دوم تثلیث به کار رفته است. واژهٔ یونانی‌ای که در فارسی “νῦς” ترجمه شده است، معمولا به شخص دوم داده می‌شود، اما گفته می‌شود که این واژهٔ یونانی “کلمه” یا “دلیل” شخص اول تثلیث است. از این رو، این واژه در میان یهودیان و غیریهودیان قبل از انجیل یوحنا به طور گسترده‌ای به کار رفته بود. از این رو، مسیحیان می‌توانستند کلمهٔ دوم تثلیث را به کار گیرند. که از یهودیت یا پاگانیسم تبدیل شده. از این رو، بسیار مهم بود که مفهوم واژه را انسان الهام‌شده بیان کند. به همین دلیل، یوحنا در ﺁغاز انجیل‌اش در بسیاری از دردها به‌وجود ﺁورده است تا روشن سازد که چه دکترین حقیقی در رابطه با λلوگوها یا όکلام ςγοs می‌باشد. همچنین ممکن است که تعالیم گنوستیکها در زمان یحیی در حال گسترش بود. ﺁنان فرقهٔ مشرق‌زمین بودند و تصور می‌کردند که لوگوهای λγόو “کلمه” یکی از “انهایی” است که به وجود ﺁمده است و این یکی با عیسی همبسته شده است. اگر این تعلیم ﺁغاز شده بود، برای یوحنا مهم‌تر بود که حقیقت را در رابطه با رتبه‌های لوگو یا کلام به پایان رساند. او این کار را به گونه‌ای انجام داده است که هیچ شکی در مفهوم ﺁن وجود ندارد.
با خدا بود… این عبارت بیانگر دوستی یا صمیمیت است. مرقس ۹: ۱۹ رو مقایسه کن یوحنا تأکید می‌کند که در ابتدا “با خدا” بود یعنی پیش از ﺁفرینش جهان. پس دلالت بر این دارد که او شریک جلال الهی بود؛ که خدا او را برکت داد و با او شادی کرد. این امر ثابت می‌کند که او با پدر ﺁسمانی‌اش متحد بود تا جلال خود را به جا ﺁورد و نام خدا را به طور شایسته به زبان ﺁورد. خودش توضیح داده یوحنا ۱۷:۵؛ “و حال‌ای پدر، ما را به ذات خود جلال بده، با جلالی که پیش از این جهان با تو داشتم.” همچنین یوحنا ۱:۱۸؛ “هیچ‌کس خدا را هرگز ندیده است. پسر یگانهٔ پدر که در ﺁغوش پدر است، او را اعلام نموده است.” یوحنا ۳:۱۳ نیز ملاحظه شود؛ “پسر انسان که در ﺁسمان است.” فیلیپیان ۲:۶-۷ را با هم مقایسه کنید.
ﺁیا خدا بود؟ در عبارت پیشین یوحنا گفته بود که کلام خدا “با خداست.” مبادا فرض شود که او موجودی متفاوت و پست است، در اینجا یوحنا می‌گوید که “خدا بود.” در کتاب مقدس صریحا به این نکته اشاره نشده است، و هیچ گواهی محکم‌تر از این نمی‌تواند وجود داشته باشد که این نگارندهٔ مقدس با این گفته ثابت کند که پسر خدا با پدر برابر است؛ زیرا:
که نمونه هایی از انها را در اینجا عنوان خواهم کرد : شکی نیست که منظور از لوگوهای λγοs، عیسی مسیح است.
۲. این یک “خصوصیت” یا کیفیت خدا نیست, بلکه یک زندگی واقعی است, زیرا گفته می شود لوگوس λγοόsarxساخته شده است – یعنی انسان شده است.
۳ در این نسخه‌های خطی هیچ گونه تغییری وجود ندارد و منتقدان مشاهده کرده‌اند که یونانی‌ها به جز ﺁنچه در ترجمه‌های ما بیان شده است، هیچ ساخت و ساز دیگری نخواهند داشت.
۴ هیچ مدرکی وجود ندارد که یحیی قصد داشت از واژهٔ “خدا” به مفهوم پست استفاده کند. “کلام خدا بود” یا “کلمه مثل خدا” نبود، بلکه کلمه “خدا بود.” او از واژهٔ “خدا” که در کتاب مقدس به کار رفته است، برای یهوه، خدای حقیقی استفاده کرده بود؛ و تصور این که او در همان ﺁیه، و بدون هیچ اشاره‌ای، این واژه را به نحوی پست‌تر به کار می‌برد، نامعقول است.
۵ نام “خدا” در جای دیگری به او داده شده است و نشان می‌دهد که خدای متعال است. رومیان ۹:۵؛ عبرانیان ۱:۸، عبرانیان ۱:۱۰، عبرانیان ۱:۱۲؛ ۱یوحنا ۵:۲۰؛ جان ۲۰: ۲۸
بدین ترتیب، مفهوم این ﺁیه را می‌توان خلاصه کرد:
که نمونه هایی از انها را در اینجا عنوان خواهم کرد : نام λلوگوها یا واژه‌های όογςشماری‌ها به مسیح داده می‌شود تا او را به عنوان معلم یا معلم بشریت معرفی کند؛ وسیله ارتباط بین خدا و انسان.
۲. این نام در زمان یحیی به کار می‌رفت، و این طرح او بود که تعالیم صحیح مربوط به لوگوهای λγόςο شماری‌ها را بیان کند.
۳ “کلمه” یا “لوگو λόγοps”، “قبل از ﺁفرینش” وجود داشت، البته، “مخلوق” نبود، و بنابراین، باید از ابدیت وجود داشته باشد.
۴ او “با خدا” بود، یعنی در یک اتحاد نزدیک و صمیمی پیش از ﺁفرینش با او متحد بود؛ و چنانکه نمی‌توان گفت که خدا “با خود” بود، پس لوگوهای λγόςοgos به نوعی متمایز از خدا بود، یا اینکه بین پدر و پسر تمایز وجود داشت. وقتی می‌گوییم که “با دیگری” است، به این مفهوم اشاره می‌کنیم که بین ﺁنان نوعی تمایز وجود دارد.
۵ با این حال، مبادا فرض کنیم که او موجودی “متفاوت” و “پست” است، موجودی که خود را خدا می‌داند و با پدر برابر است.
این اساس تعلیم تثلیث است:
که نمونه هایی از انها را در اینجا عنوان خواهم کرد : که شخص دوم به نوعی از “متمایز” از اولی است.
۲. که او به طور صمیمانه با اولین شخص در اصل متحد است تا دو یا چند خدا نباشد.
۳ که شخص دوم را با یک نام صدا کنند؛ دارای ویژگی های یکسانی است؛ همان کارها را انجام می دهد؛ و همان شرافت را با اولی داشته باشد، و از این رو است که او “در ذات و با قدرت و جلال برابر” با خدا است.

درباره‌ی Saber Amiri

هان بر در ایستاده می‌کوبم کسی اگر صدای مرا بشنود و در به رویم بگشاید به درون آمده و با او هم‌سفره خواهم شد و او با من . [email protected]

همچنین ببینید

شریعت یا انجیل دو راه حل کاملا متفاوت

واقعاً شکی نیست که اسلام و مسیحیت در طیف وسیع مذهبی به یکدیگر نزدیک هستند. …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *