لوقا ۱:۵-۲۵
هنگامی که زکریا کاهن در معبد اورشلیم بود، جبرائیل به زکریا که به زکریا وعده داده بود که همسرش، الیصابات، اگرچه نازا و “سالخورده شده” است، پسری به او خواهد داد و نام او یحیی خواهد بود.
زکریا فرشته را باور نمیکرد و به گنگ و لال برخورد میکرد و نمیتوانست حرف بزند. زکریا پس از اتمام دوران خدمتش در معبد به خانه بازگشت. اندکی پس از بازگشت، الیصابات فرزندی به دنیا ﺁورد.
اعلام: مکاشفه به مریم در مورد تولد عیسی
جشن فیلیپو لیپی
لوقا ۱:۵-۲۵
هنگامی که زکریا کاهن در معبد اورشلیم بود، جبرائیل به زکریا که به زکریا وعده داده بود که همسرش، الیصابات، اگرچه نازا و “سالخورده شده” است، پسری به او خواهد داد و نام او یحیی خواهد بود.
زکریا فرشته را باور نمیکرد و به گنگ و لال برخورد میکرد و نمیتوانست حرف بزند. زکریا پس از اتمام دوران خدمتش در معبد به خانه بازگشت. اندکی پس از بازگشت، الیصابات فرزندی به دنیا ﺁورد.
اعلام: مکاشفه به مریم در مورد تولد عیسی
جشن فیلیپو لیپی
لوقا ۱:۲۶-۳۸
در ناصره در طی ماه ششم بارداری الیصابات، فرشته جبرائیل به دیدار مریم رفت و به او اعلام کرد که مادر عیسی نجاتدهنده جهان خواهد بود. مریم که باکرهای بود و با یوسف نامزد کرده بود، فرشتهای پرسید: “چگونه این است، حال ﺁنکه من مردی را نمیشناسم؟” (ﺁیهٔ ۳۴). فرشته گفت که روح القدس بر او خواهد ﺁمد و از طریق قدرت خدا خواهد بود. مریم فروتن و فروتن بود و خود را تسلیم خواست خدا کرد.
مریم الیزابت را ملاقات میکند
لوقا ۱:۳۹-۵۶
فرشته در طی ﺁن اعلام به مریم گفت که الیصابات، پسرعموش، گرچه در سنین پیری و نازا بود، پسری به دنیا ﺁورده بود، “زیرا با خدا هیچ چیز غیرممکن نیست” (ﺁیهٔ ۳۷). مریم از دیدن ﺁن فرشته بسیار تسلی یافت، زیرا بلافاصله پس از ملاقات او به منطقهٔ کوهستانی یهودیه سفر کرد تا از خویشاوندانش الیصابات دیدن کند.
پس از ورود مریم به ﺁنجا، میان این دو زن عادل و درستکار یک تبادل نظر زیبا صورت گرفت. هنگامی که صدای مریم را شنید، “طفل الیصابات در رحم او جست” و از روحالقدس پر شد. این روح او را برکت داد تا بداند که مریم از پسر خدا باردار است. پاسخ مریم (ﺁیات ۴۶-۵۵) به سلام الیزابت، “بزرگنمایی” یا سرود مریم مریم باکره خوانده میشود.
جان متولد شده است
لوقا ۱:۵۷-۸۰
الیصابات نوزادش را به طور کامل به دنیا ﺁورد (ﺁیهٔ ۵۷ را بخوانید) و سپس پسری زایید. هشت روز بعد، وقتی پسر ختنه میشد، خانواده میخواستند زکریا را به نام پدرش نام نهند، اما الیصابات گفت: “او یحیی خوانده خواهد شد.” مردم اعتراض کردند و به زکریا روی ﺁوردند. زکریا که هنوز لال است، در لوحی نوشت: “نام او یحیی است” (ﺁیهٔ ۶۳). بلافاصله توانایی زکریا برای سخن گفتن به او بازگردانده شد، از روحالقدس پر گشت و خدا را تمجید کرد.
مکاشفه به یوسف در مورد تولد عیسی
رؤیای یوسف از جیوتو دی بوندون، فرسکو ایتالیا، پادوا، کاپا اسکرووینی، ﺁرنا چپل، حدود ۱۳۰۵-۱۳
متی ۱:۱۸-۲۵
مدتی پس از بازگشت مریم از دیدار سه ماههاش با الیزابت، معلوم شد که مریم باردار است. از ﺁنجایی که یوسف و مریم هنوز ازدواج نکرده بودند، یوسف میدانست که فرزند او نیست، مریم میتوانست در عموم به دلیل بیایمانیاش مجازات مرگ را در پی داشته باشد. اما یوسف مردی درستکار و رحیم بود و تصمیم گرفت که در خلوت نامزدی خود را قطع کند (به ﺁیهٔ ۱۹ مراجعه کنید).
پس از این تصمیم یوسف خواب دید که جبرائیل فرشته بر او ظاهر شد. به یوسف گفته شد که مریم باکره باردار شده است و عیسی در ﺁینده به دنیا میﺁید. به او فرمان داده شد که مریم را به همسری بگیرد.
تولد مسیح: تولد عیسی
باسیلیکای نسبیت
لوقا ۲:۱-۲۰
هنگامی که تولد عیسی نزدیک میشد، ﺁگوستوس قیصر فرمانی صادر کرد تا همه مالیات بگیرند. سرشماری انجام شد و طبق رسم یهودیان، مردم موظف بودند در خانهٔ اجدادی خود ثبت نام کنند. از این رو، یوسف و مریم (که در “کودکی بزرگ” بودند) به بیتلحم سفر کردند. با مالیاتهایی که باعث مسافرت این همه ﺁدم شد، مسافرخانهها پر بودند، تنها چیزی که موجود بود یک مسافرخانهی تنها بود.
پسر خدا، بزرگترین ما، در پایینترین شرایط به دنیا ﺁمد و در ﺁخور خوابید. فرشتهای بر چوپانان محلی ظاهر شد که از گلههایشان مراقبت میکردند و تولد عیسی را به ﺁنان خبر میدادند. ﺁنان از ستاره پیروی کردند و عیسی را پرستش کردند.
شجرهنامههای عیسی
متی ۱:۱-۱۷؛ لوقا ۳:۲۳-۳۸
دو شجرهنامه از عیسی وجود دارد: گزارش کتاب مقدس در متی، جانشینان قانونی تخت داود میباشند، در حالی که در لوقا فهرستی از پدر به پسر ﺁمده است. هر دو شجرهنامهای یوسف ( و مریم را که پسر عموی او بود) را به داود پادشاه پیوند میدهند. عیسی از طریق مریم در دودمان پادشاهی به دنیا ﺁمد و حق تخت پادشاهی داود را به ارث برد.
عیسی متبارک و مستور است
لوقا ۲:۲۱-۳۸
هشت روز پس از تولد عیسی، پسر مسیح ختنه شد و نام او عیسی (ﺁیهٔ ۲۱ ملاحظه شود) گذاشته شد. پس از ﺁن که ایام طهارت مریم به پایان رسید، خانوادهاش به معبد اورشلیم که عیسی در ﺁنجا به سرور تقدیم شد، رفتند. قربانیای گذرانده شد و کاهن، شمعون، ﺁن پسر مقدس را برکت داد.
دیدار حکیمان؛ پرواز به مصر
ستایش مگی
متی ۲:۱-۱۸
پس از مدتی، عیسی دوساله بود، گروهی از مجوسیان یا “حکیمان” شاهد تولد پسر خدا در جسم بودند. این مردان عادل با روح هدایت شدند و ستاره جدید را دنبال کردند تا فرزند مسیح را یافتند. سه هدیه از طلا و کندر و مر به او دادند.
مردان حکیم در جستجوی عیسی توقف کرده، از هیرودیس پادشاه که از شنیدن خبر “پادشاه یهود” به خطر افتاده بود، سؤال کردند. او از حکیمان خواست که برگردند و به او بگویند بچه را کجا پیدا کرده اند، اما در خواب به ﺁنان هشدار داده شد که به هیرودیس باز نگشتند. یوسف همچنین در خواب به مریم و عیسی کودک هشدار داد و به مصر گریخت.
تعالیم عیسی جوان در معبد
داسیو دی بونینسگنا
متی ۲:۱۹-۲۳؛ لوقا ۲:۳۹-۵۰
بعد از مرگ هیرودیس پادشاه، خدا به یوسف فرمان داد که خانوادهاش را بگیرد و به ناصره بازگردد. ما میﺁموزیم که چگونه عیسی “رشد کرد و در روح قوت یافت، و از حکمت پر گشت: و فیض خدا بر او باد.”
هر سال یوسف مریم و عیسی را برای عید فصح به اورشلیم میبرد. وقتی عیسی دوازده ساله بود، درنگ کرد، در حالی که والدینش برای بازگشت به خانه رفتند و فکر میکردند که او با ﺁنان است. ﺁنان با شنیدن سخنان عیسی در معبد اورشلیم، با عصبانیت شروع به جستجو کردند و سرانجام او را در معبد اورشلیم یافتند. در ﺁنجا به پزشکانی که “به سخنان او گوش میدادند و از او سؤال میکردند” (ﺁیهٔ ۴۶ JST) ﺁموزش میداد.
پسرسالاری و جوانی عیسی
عیسی مسیح در باغ جتسیمانی دعا کرد
لوقا ۲:۵۱-۵۲
عیسی از بدو تولد و در طول زندگیاش به انسانی بالغ و بیگناه مبدل گشت. عیسی در نوجوانی از پدرانش ﺁموخت: یوسف و پدر واقعیش، خدا پدر.
از یوحنا میﺁموزیم که عیسی “در ابتدا از پری برخوردار نشد، بلکه از فیض تا فیض” (D&C ۹۳:۱۳) ماند.
از مکاشفههای مدرن میﺁموزیم:
“و واقع شد که عیسی با برادرانش بزرگ شده، قوی گشت و منتظر خداوند ماند تا وقت خدمت او برسد.
“و او را زیر دست پدرش خدمت میکرد و مثل دیگران سخن نمی گفت و تعلیم نمی یافت. زیرا که احتیاج نداشت که کسی او را تعلیم دهد.
“پس از سالها، ساعت خدمت او نزدیک شد.” (جیاستی مت ۳:۲۴-۲۶).
لوقا ۱:۲۶-۳۸
در ناصره در طی ماه ششم بارداری الیصابات، فرشته جبرائیل به دیدار مریم رفت و به او اعلام کرد که مادر عیسی نجاتدهنده جهان خواهد بود. مریم که باکرهای بود و با یوسف نامزد کرده بود، فرشتهای پرسید: “چگونه این است، حال ﺁنکه من مردی را نمیشناسم؟” (ﺁیهٔ ۳۴). فرشته گفت که روح القدس بر او خواهد ﺁمد و از طریق قدرت خدا خواهد بود. مریم فروتن و فروتن بود و خود را تسلیم خواست خدا کرد.
مریم الیزابت را ملاقات میکند
لوقا ۱:۳۹-۵۶
فرشته در طی ﺁن اعلام به مریم گفت که الیصابات، پسرعموش، گرچه در سنین پیری و نازا بود، پسری به دنیا ﺁورده بود، “زیرا با خدا هیچ چیز غیرممکن نیست” (ﺁیهٔ ۳۷). مریم از دیدن ﺁن فرشته بسیار تسلی یافت، زیرا بلافاصله پس از ملاقات او به منطقهٔ کوهستانی یهودیه سفر کرد تا از خویشاوندانش الیصابات دیدن کند.
پس از ورود مریم به ﺁنجا، میان این دو زن عادل و درستکار یک تبادل نظر زیبا صورت گرفت. هنگامی که صدای مریم را شنید، “طفل الیصابات در رحم او جست” و از روحالقدس پر شد. این روح او را برکت داد تا بداند که مریم از پسر خدا باردار است. پاسخ مریم (ﺁیات ۴۶-۵۵) به سلام الیزابت، “بزرگنمایی” یا سرود مریم مریم باکره خوانده میشود.
جان متولد شده است
لوقا ۱:۵۷-۸۰
الیصابات نوزادش را به طور کامل به دنیا ﺁورد (ﺁیهٔ ۵۷ را بخوانید) و سپس پسری زایید. هشت روز بعد، وقتی پسر ختنه میشد، خانواده میخواستند زکریا را به نام پدرش نام نهند، اما الیصابات گفت: “او یحیی خوانده خواهد شد.” مردم اعتراض کردند و به زکریا روی ﺁوردند. زکریا که هنوز لال است، در لوحی نوشت: “نام او یحیی است” (ﺁیهٔ ۶۳). بلافاصله توانایی زکریا برای سخن گفتن به او بازگردانده شد، از روحالقدس پر گشت و خدا را تمجید کرد.
مکاشفه به یوسف در مورد تولد عیسی
رؤیای یوسف از جیوتو دی بوندون، فرسکو ایتالیا، پادوا، کاپا اسکرووینی، ﺁرنا چپل، حدود ۱۳۰۵-۱۳
متی ۱:۱۸-۲۵
مدتی پس از بازگشت مریم از دیدار سه ماههاش با الیزابت، معلوم شد که مریم باردار است. از ﺁنجایی که یوسف و مریم هنوز ازدواج نکرده بودند، یوسف میدانست که فرزند او نیست، مریم میتوانست در عموم به دلیل بیایمانیاش مجازات مرگ را در پی داشته باشد. اما یوسف مردی درستکار و رحیم بود و تصمیم گرفت که در خلوت نامزدی خود را قطع کند.