بازی با آتش
بدبختانه در کلیساهای ما این خطا بسیار شایع است. می توانیم نام دیگر آن را خطای « بازی کردن با دنیا» بگذاریم . این امر زمانی اتفاق می افتد که ما با اموری که مورد تایید خدا نیستند بیش از اندازه مانوس و صمیمی می شویم یا وارد روابطی می گردیم که اصلا او را خشنود نمی سازند . در زندگی شمشون مردی را می بینیم که به خاطر بازی کردن با دنیا ، زندگی خویش را تباه ساخت . او از طرفی با دشمن می رقصید و از طرف دیگر با مسحی که خدا به او داده بود ، بازی می کرد.
در اینکه شمشون دارای عطا بود ، هیچ شکی نیست . او عطایای روح را به همراه آیات و معجزات دریافت کرده بود . او رهبری بود که از لحظه تولد برای خدمت خدا خوانده شده بود . خدا هدایت قوم خود را به او در سمت داور سپرده بود.
این مرد به پیشینه ای نیک مفتخر بود . والدینش خدا ترس بودند . فرشته خداوند ایشان را ملاقات کرده و وعده تولد او را داده بود. تولد وی با آیات و معجزات همراه بود . فرشته خداوند یعنی حضور خدا که به شکل یک فرشته متجلی شده بود ، به والدین شمشون گفته بود : « آن ولد از رحم مادر خود برای خدا نذیره خواهد بود » ( داوران 13 : 5 ) . شمشون حتی پیش از تولدش وقف اراده خدا شده بود .
شمشون نبوتهای درست ، تربیتی درست و پیشینه ای دیندار داشت . در شمشون خیلی چیزها درست بود، ولی او فاقد شخصیتی دیندار بود . دارا بودن عطا بدون داشتن شخصیت اخلاقی خدا پسندانه خیلی خطرناک است .
اغلب چنین به نظر می رسد که بدن مسیح میان دو گروه تقسیم شده است : کسانی که عطایای روح القدس را قبول دارند و کسانی که ندارند . من از هر گروه دوستانی دارم هم به انجیلی ها احترام می گذارم و هم به پنطیکاستی ها و از هر دو طرف چیزهایی یاد می گیرم . اما دیدن این که کسانی بدون داشتن شخصیت روحانی ثابت و محکم ، عطایای روحانی را به کار می برند ، چیز غم انگیزی است . چنین افرادی برای کسانی که می کوشند در طریق روح گام بردارند ، سنگ لغزش می شوند .
باشد که در حین خواندن این کتاب خدا به شما فیض ویژه عطا کند تا قدوسیت کامل او شما را فرو بگیرد. من شما را دعوت می کنم که به تقدس به صورت افراطی اعتقاد پیدا کنید . منتظر زمانی دیگر نشوید ؛ ممکن است زمان دیگر هرگز فرا نرسد . اگر حس می کنید که روح القدس پیرامون اعتقاد به تقدس کامل در زندگی با دلتان صحبت می کند ، در هر سنی که هستید فرقی نمی کند ، از همین امروز شروع کنید .
برای پرواز باید دو بال داشت
وقتی کوچکترین پسرم شش ساله بود ، ما در آرژانتین زندگی می کردیم . روزی در اتاق نشیمن مسابقه موشک کاغذی پرانی به راه انداختیم . پسرم تصمیم گرفته بود هواپیمایی جدید بسازد – هواپیمای یک باله . من از پیش به او گفتم که « این هواپیما پرواز نخواهد کرد » .
او در جوابم گفت : « بابا ، تو نمی دانی ؛ بگذار آن را بسازم ، آن وقت خواهی دید .» گفتم : « بسیار خوب » و گذاشتم ابتکار خود را عملی سازد . او با هزار امید و انتظار و با همه توان هواپیمای کاغذی اش را پرتاب کرد. هواپیما در هوا نیم چرخی زد و تلپی روی زمین افتاد . همانطور که پیش گویی کرده بودم ، پرواز نکرد.
بدبختانه بعضی ها از همین الگو پیروی می کنند . آنان می اندیشند در خدمت روحانی می توان با یک بال پرواز کرد . خیلی هم توقع موفقیت دارند . ولی به تلخی نومید می شوند . چرا ؟ چون برای پرواز کردن در اراده خدا باید دو بال داشت : عطا و شخصیت .
پرواز کردن با یک بال محال است . برخی مسیحیان با وجودی که تصمیم می گیرند افراد صالح و دارای شخصیت اخلاقی استواری باشند ، خویشتن را تنها وقف تعلیم کتاب مقدس می سازند و به کلی مسح ، معجزات ، آیات و عجایب را فراموش می کنند . حتی گروهی چنین تعلیم می دهند که معجزه فقط در دوره رسولان به وقوع پیوسته است . دیگران به این علت که حضور خدا را احساس می کنند و با آیات و عجایب به کار گرفته می شوند ، تصمیم می گیرند اینگونه در پیشگاه خدا خویشتن را صالح سازند . اینان شخصیت را به کلی فراموش می کنند .
هیچکدام از این افراط و تفریط ها مطابق با تعلیم کتاب مقدس نیستند . خدا بدن مسیح را خوانده تا به هر دو ایمان داشته باشد . ما می توانیم هم از روح پر باشیم و عطایای او را در زندگیمان داشته باشیم و هم شخصیت و استواری داشته باشیم
هفت مزیت روحانی
هر یک از مزیتهای روحانی زیر ، بخشی از زندگی شمشون را تشکیل می دادند و ممکن است بخشی از تجربه مردان و زنان خدا نیز باشند . اما بدون شخصیت هیچیک از این مزیتها متضمن موفقیت و زندگی روحانی تان نخواهد بود .
1 – دعوت از جانب خدا
شمشون از لحظه تولد دعوت داشت تا برای خدا نذیره و برای قومش رهبر باشد :
فرشته خداوند به آن زن ظاهر شده او را گفت : « اینک تو حال نازا هستی و نزائیده ای ، لیکن حامله شده پسری خواهی زایید . و الان با حذر باش و هیچ شراب یا مسکری منوش و هیچ چیز نجس مخور . زیرا یقینا حامله شده و پسری خواهی زائید و استره بر سرش نخواهد آمد ، زیرا آن ولد از رحم مادر خود برای خدا نذیره خواهد بود و او به رهانیدن اسرائیل از دست فلسطینیان شروع خواهد کرد » ( داوران 13 : 3- 5 )
دعوت داشتن از خدا خیلی عالی است . ولی آیا می دانید خیلی ها که دعوت داشتند ، از خود سلب صلاحیت کردند ؟ عده ای به دعوت خدا لبیک نگفتند . دیگران در پی تحقق دعوت او با روشهای انسانی خویش و طبق برنامه زمانی خویش برآمدند .
2 – بخوبی آماده بودن
پدر و مادر شمشون مطابق دستوراتی که از فرشته خداوند گرفته بودند ، او را پرورش دادند و تجهیز کردند. آنها مسئولیت پدری و مادری خود را کاملا جدی می گرفتند:
و مانوح از خداوند استدعا نموده گفت : « آه ای خداوند ، تمنا اینکه آن مرد خدا که فرستادی بار دیگر نزد ما بیاید و ما را تعلیم دهد که با ولدی که مولود خواهد شد ، چگونه رفتار نمائیم » و خدا آواز مانوح را شنید و فرشته خدا بار دیگر نزد آن زن آمد و او در صحرا نشسته بود ، اما شوهرش مانوح نزد وی نبود. و آن زن به زودی دویده شوهر خود را خبر داده به وی گفت : « اینک آن مرد که در آن روز نزد من آمد ، باز دیگر ظاهر شده است ! » ( داوران 13: 8 – 10 )
اینکه انسان دینداری را از پدر و مادر به ارث ببرد مزیت بزرگی است . اما این هم موفقیت را تضمین نمی کند .صرف اینکه پدر و مادر ما ، ما را با کلام خدا آشنا و بر طبق آن تربیت کرده اند ، به طور خودکار باعث نمی شود که ما راه تقدس را برگزینیم .
3 – آیات و عجایب
فرشته ای ظاهر شد تا خبر تولد شمشون را به پدر و مادرش بدهد ، سپس او در میان شعله های آتش مذبحی که مانوح برای قربانی کردن بر پا کرده بود ، صعود نمود.
زیرا واقع شد که چون شعله آتش از مذبح به سوی آسمان بالا می رفت ، فرشته خداوند در شعله مذبح صعود نمود ، و مانوح و زنش چون دیدند ، رو به زمین افتادند . و فرشته خداوند بر مانوح و زنش دیگر ظاهر نشد ، پس مانوح دانست که فرشته خداوند بود ( داوران 13 : 20 – 21 )
ممکن است خدا برای جلب توجه شما و تائید دعوتتان دست به آیات و معجزات بزند . اما حتی بزرگترین معجزات هم نمی توانند متضمن موفقیت باشند .
4 – برکت خدا در زندگیتان
شمشون در آغاز برکت خدا را بر زندگیش داشت .
و آن زن پسری زائید ، او را شمشون نام نهاد ، و پسر نمو کرد و خداوند او را برکت داد ( داوران13 : 24 )
واقعیت این است که ما باید راه رفتن در برکت خدا را برگزینیم . اگر پیوسته با دنیا بازی کنیم یا آشکارا نااطاعتی کنیم ، ممکن است تمام نقشه هایی را که برای ما کشیده شده قربانی سازیم.
5 – حضور ملموس روح القدس
شمشون حضور روح را که از درون وی را برای انجام اعمال عظیم بر می انگیخت ، حس می کرد ، و مردم هم سخت تحت تاثیر پیروزیهای غیر عادی او قرار می گرفتند.
و روح خداوند در لشکرگاه دان در میان صرعه و اشتاول به برانگیختن او شروع نمود ( داوران13 : 15 )
فقط به این دلیل که ما در جلسه ای کلیسایی « روح القدس را احساس می کنیم » نمی توانیم چنین نتیجه گیری کنیم که واعظی که رهبری جلسه را به عهده دارد ، در طریق تقدس گام بر می دارد . برای ارزیابی خدمت یک فرد نمی توانیم به احساسات متکی باشیم .
6 – معجزات ما فوق طبیعی عظیم
و روح خداوند بر او مستقر شده آن را درید به طوری که بزغاله ای دریده شود ( داوران 14 : 6 )
چه بسیار خادمانی سقوط نموده اند ، تنها به این دلیل که تصور کرده اند چون آیات ومعجزات از دستانشان به ظهور رسیده ، پس نزد خدا پاک و بی عیب هستند . پس از اینکه چند نفر را شفا دادند ، خودشان تحت تاثیر خدمات روحانی خویش قرار می گیرند – گویی عامل اصلی شفا خودشان بوده اند – آن وقت مغرور می شوند و همین غرور موجب سقوطشان می گردد.
7 – دوام آوردن در کار
شمشون بیست سال به عنوان داور ، هدایت قوم اسرائیل را بر عهده داشت ولی این دلیل نمی شود که تصور کنیم چون فلانی سالیان دراز موعظه کرده ، پس در ورای هر کاری که می کند یا می گوید روح القدس ایستاده و ا زاو پشتیبانی می کند .
از برکت اولیه فراتر بروید
برای کسب موفقیت در خدمتی که خدا به ما می سپرد ، لازم است از برکت اولیه فراتر برویم. تمام مزیتهای ظاهری که شمشون در زندگیش داشت ، برای نگهداشتن او از افتادن در کام یک فاجعه روحانی کافی نبود . کشیش پدرو ایبارا ، شبانی که به خیلی ها مشورت می دهد ، روزی به من گفت : « این قانون زندگی است : این شخصیت است که حامل مسح می باشد ، نه بر عکس .»
چند سال پیش در تلویزیون و روزنامه ها خبر تصادف رانندگی ناشی از معیوب بودن تایر خودروها جنجالی به پا کرد . اگر این نقض بر طرف نمی گردید ، جان بسیاری از انسانها تا به حال از دست رفته بود . در شخصیت شمشون می توانیم چندین عیب را بر شماریم ، عیبهایی که عاقبت منجر به سقوط او شدند . چقدر خوب است که از داستان زندگی او در کتاب مقدس درس بگیریم و از همان دامها بپرهیزیم
تند خویی
یکی از معایب اخلاقی شمشون تند خویی اش بود . داوران 14 : 19 می گوید که شمشون « خشمش افروخته شد.» شمشون خوانده شده بود تا اسرائیل را از ستم فلسطینیان برهاند . این خدا بود که او را خوانده بود ، ولی او هنگامی که مردان اشقلون را قلع و قمع کرد ، در چارچوب دعوتی که خدا از وی کرده بود ؛ عمل ننمود . شاید او حضور قوی خداوند را هم احساس می کرده ، ولی نیروی محرک او قدرت خدا نبود. انگیزه او خشمی بود که به وسیله روح القدس تعدیل نشده بود.
آدمهایی هستند که با قوت و انگیزه خشم خود عمل می کنند . مسیحیانی هستند که هنوز بدی دیگران نسبت به خودشان را فراموش نکرده اند و به اصطلاح ايماندارانی هستند که هنوز از دیگران نفرت دارند . آنها هنوز از عیسی این درس را نیاموخته اند که حتی در هنگام مصلوب شدن نزد خدا برای کسانی که شکنجه اش داده بودند دعا کرد و آمرزش طلبید . خشم می تواند نیروی محرک بسیار مخربی باشد .
شمشون هم واپس گرا بود وهم انتقام جو.
شمشون به ایشان گفت : « این دفعه از فلسطینیان بی گناه خواهم بود اگر ایشان را اذیتی برسانم » ( داوران 15 : 3 ) .
شمشون به ایشان گفت : اگر به اینطور عمل کنید ، البته از شما انتقام خواهم کشید و بعد از آن آرامی خواهم یافت » ( داوران 15 : 7 )
او یک رهبر بود ولی به خاطر همین تند خویی اش به جای آنکه در رفتار پیشتاز باشد ، همواره عکس العمل نشان می دهد . هر توهین و تعرضی به او می شد ، بلافاصله واکنش نشان می داد
شخصی کردن خدمت
عیب اخلاقی دیگری که شمشون داشت ، مسئله شخصی کردن خدمت بود او بدون اینکه از خداوند دستوری داشته باشد ، شخصا نقشه حمله می کشید . در داوران 15 : 11 چنین می خوانیم : « به نحوی که ایشان به من حمله کردند ، من به ایشان عمل نمودم .»
در کلیسا افرادی هستند که نمی توانند جايگاه خود را در بدن مسیح پیدا کنند . مدتی در یک قسمت خدمت می کنند ، بعد ناراحت و عصبانی می شوند و اصلا به کلیسایی دیگر می روند . انان به همان راحتی که کانال تلویزیون را عوض می کنند ، کلیسای خود را عوض می نمایند . اگر ما قوم خدا و مجهز و استوار و قوی برای خدمت به او هستیم ، پس چرا در کار خدمت اینقدر بی وفایی از خود نشان می دهیم ؟ پس چرا بسياري از مسیحیان سال از پس سال می گذرد و هنوز جایگاه واقعی خود را پیدا نمی کنند ؟
یکی از مشکلات ، شخصی کردن خدمت است . مسیحیان خودشیفته خیال می کنند کار کلیسا بر محور آنان می چرخد . « اگر فلان چیز را به من بدهند … » ، « اگر در حیطه مسئولیتهایم باشد … » ، « هر وقت فلان چیز اول انجام شد … » – اینها حرفهایی است که از چنین افرادی می شنویم . ما فکر می کنیم خدا صفحه کاغذی سفید به ما داده تا هر طور دوست داریم آن را پر کنیم . فراموش کرده ایم که قضیه کاملا بر عکس است – ما لوح سفید زندگی خودمان را به خدا تقدیم کرده ایم تا او هرطور اراده اش است آن را پر نماید . فکر می کنیم خدمت مال خودمان است . یادمان رفته که خود ما از آن خدا هستیم.
بی وفایی
هر وقت اوضاع خراب می شد و کارها سخت پیش می رفت ، شمشون از زیر تعهد خویش شانه خالی می کرد و بی وفا می شد . در داوران 14 : 19- 20 چنین می خوانیم : « به خانه پدر خود برگشت . و زن شمشون به رفیقش که او را دوست خود می شمرد ، داده شد » پیش از این شمشون با دختری فلسطینی عروسی کرده بود . در خلال جشن عروسی او در غلیان خودستایی و غرور برای دوستان جدید فلسطینی اش معمایی طرح کرد. او مطمئن بود که ایشان هرگز نخواهند توانست معما را حل کنند . اما چون زنش با دوستان تازه فلسطینی اش تبانی کرد تا جواب را از زیر زبانش بیرون بکشد ، او همسر خود را رها کرد. و خیلی راحت چمدانهایش را بست و خانه را ترک کرد ، و با این کار نشان داد که اصلا پایبند و وفادار به همسر تازه خویش نیست .
در طی برگزاری کنفرانسی در آرژانتین ، شبان جوانی پیش من آمد تا اعتراف کند . پیغام تقدس قلب او را سوراخ کرده بود . او گفت : « من و همسرم از هم جدا شده بودیم ، اما وقتی پیغام تقدس کامل را شنیدم ، به آپارتمان برگشتم و لوازم و اثاثیه را جمع کردم و پیش همسرم بازگشتم .» این شبان جوان بر خلاف شمشون فهمیده بود که خدا از ما وفاداری می خواهد.
در لوقا 3 : 8 ، یحیای تعمید دهنده می گوید : « ثمرات شایسته توبه بیاورید .» ثمرات توبه ما باید برای دیگران مشهود و ملموس باشد . ما نمی توانیم با بی وفایی و نادیده گرفتن تعهدات و قولهایمان زندگی نماییم ؛ و حق نداریم از فرط خشم مسئولیتهای خود را از یاد ببریم . مبشری را می شناسم که به سرتاسر ایالات متحده سفر می کرد و جلسات بیداری برپا می نمود . مردم تحت تاثیر پیغامها و معجزات او قرار می گرفتند . ولی بعد معلوم شد که این مرد دو زن را طلاق داده و در ایالتی دیگر تحت تعقیب پلیس است ، چون از زیر پراخت مخارج تامین معاش فرزندش شانه خالی کرده است . اگر کسی از حریم خانواده خودش محافظت نکند ، خدمت او بالای منبر هیچ ارزشی ندارد.
نگاه شهوانی
عیب دیگر شمشون نحوه روابطش با زنان بود . داوران 16 : 1 به ما میگوید : « و شمشون به غزه رفت و در آنجا فاحشه ای دید ، نزد او داخل شد .» شمشون به عنوان نذیره می دانست که به پاکی اخلاقی و جنسی خوانده شده است . ولی او نمی توانست از وسوسه ای که شیطان از طریق شهوات جسم پیش پایش گذاشته بود دوری کند .
در داوران 16 : 4 می خوانیم : « و بعد از آن واقع شد که زنی را در وادی سورق که اسمش دلیله بود دوست می داشت .» نگاه شهوانی و ماجرای عشقی نا پخته مسلما گامهایی بودند که او به سوی تباهی خود برداشت . از قدرت شهوت چشم و شهوت جسم برحذر باشید. که شما را نابود خواهند کرد . گاهی تنها یک نگاه می تواند مردی را به زناکاری بکشاند .
عقل و شعور
شمشون به قدری به دعوت خدا از خودش غره شده بود که بنای بازی کردن با مسح خود را گذاشت . وقتی دلیله منشا قدرت وی را از او سوال کرد ، او از روی شوخی در مورد آن منشا به وی دروغ گفت و بعد از همان قدرت برای خلاصی از چنگ دشمنان استفاده کرد . این خطرناک است !
شمشون به دلیله گفت : « اگر مرا به هفت ریسمان تر و تازه که خشک نباشد ببندند من ضعیف و مثل سایر مردم خواهم شد ( داوران 16 :7 ) . پر واضح است که او « ریسمانها را بگسیخت ، چنانکه ریسمان کتان که به آتش برخورد گسیخته شود » ( آیه 9 ) . خدا به شمشون دستور داده بود که راز قدرتش را که در موهایش نهفته بود ، به کسی نگوید .
اما دشمنانش دست بردار نبودند . دلیله به پرسش و کنجکاوی خود ادامه داد . تا اینکه بالاخره شمشون حقیقت را به او گفت ؛ رازی را که خداوند به او سپرده بود ، با دشمن در میان گذاشت . شمشون مرواریدهای گرانبهایش را پیش خوکها انداخت.
او هنوز فکر می کرد مثل قبل وقتی دشمنانش از راه برسند ، می تواند با قدرت عظیم بازوانش آنها را پراکنده و قلع و فمع نماید . اما این بار اوضاع با قبل فرق می کرد …. قدرت از او رفته بود . همانطور که یک واعظ قدیمی آرژانتینی گفته : « جوهره گناه حماقت است .» شمشون می شنید که دلیله از او می پرسد: « تمنا اینکه به من بگویی که قوت عظیم تو در چه چیز است و چگونه می توان تو را بست و ذلیل نمود » ، با این حال بدون اینکه عقلش را به کار بیندازد ، راز خود را به وی گفت . او عقل و شعور خود را از دست داده بود .
احساس امنیت کاذب
شمشون از لحاظ اخلاقی فاقد ثبات بود . او نمی توانست فشار پیوسته را تحمل کند . آنقدر دلیله در طی روزهای متوالی غرغر و سماجت کرد تا آخر شمشون عاجز شد ( داوران 16 : 6 ) . کسی که با دنیا بازی می کند ، کارش به جایی می کشد که بالاخره تا حد مرگ خسته و عاجز می گردد . وقتی به این مرحله برسد، خواهد گفت : « دیگر نمی توانم در برابر وسوسه مقاومت کنم . وسوسه خیلی قوی است .»
خیلی از ایمانداران مثل شمشون با مسحی که خدا به ایشان داده ، بازی می کنند . وارد روابطی می شوند که در اراده خدا نیست . خود را با سرگرمی که مورد علاقه شان است مشغول می کنند ، حتی اگر این سرگرمی موجب ناخشنودی خدا گردد . کارهای بد می کنند ، حرفهای بد می زنند و به جاهای بد می روند . با این حال فکر می کنند که آنقدرها هم گناهکاران بدی نیستند . ولی قدرت آنها هم مثل قدرت شمشون محدود است . زمانی فرا می رسد که دیگر توان جنگیدن برایشان نمانده .
ابتلا به بی حسی روحانی
شمشون نسبت به امور خدا دچار نوعی بی حسی شده بود . فکر می کرد زندگیش هرگز دستخوش تغییر نخواهد شد . او در کار ایجاد تعادل میان مسح الهی و گناه در زندگیش خبره شده بود . او انسانی شده بود که به دنبال امیال خودش است گواه این گفته ما ، داوران 16 : 20 است که بی حسی روحانی شمشون راعلنا نشان می دهد :
و گفت :« شمشون، فلسطینیان بر تو آمدند . » آنگاه از خواب بیدار شده گفت : مثل پیشتر بیرون رفته ، خود را می افشانم .» اما او ندانست که خداوند از او دور شده است .
او نمی دانست که خیلی وقت است با مسح خدا و امور دنیوی بازی می کند و حالا روح القدس بدون هشدار قبلی از زندگیش بیرون رفته است .
نباید فراموش کنیم که عیسی به ما وعده داده که هرگز رهایمان نخواهد کرد . شاید در عمل برکتش را از خدمتمان بردارد ، ولی اگر توبه کنیم هرگز فیض و آمرزشش را از ما دریغ نخواهد کرد . یکبار مردی گریه کنان به خانه پدرم آمد و در نهایت استیصال و نومیدی گفت : « من فکر می کنم که گناهی نابخشودنی مرتکب شده ام . » ترس از اینکه روح القدس او را برای همیشه رها کرده و دیگر آمرزشی در کار نباشد ، او را به وحشت انداخته بود . من برای کسانی که چنین احساسی دارند ، خبرهای خوشی دارم . اگر از این موضوع نگرانید که مرتکب گناهی نابخشودنی شده اید ، اگر در این مورد نزد خدا استغاثه کرده اید … این خود نشانگر آن است که روح القدس ترک تان نکرده است . تنها روح القدس است که می تواند در درونتان دغدغه روحانی نسبت به وضعیتی که در آن هستید ، ایجاد کند .
گام برداشتن در شاهراه تقدس
شاید بپرسید : « آیا تو می گویی که خدا از من انتظار دارد در تقدس کامل زندگی و سلوک کنم ؟ » بله ، من همین را می گویم ! ما باید به طور کامل مقدس زندگی کنیم . آیا چنین چیزی ممکن است ؟ به توان انسانی خود ما ، خیر . من و شما نمی توانیم چنین تقدسی در خود ایجاد کنیم . به همین دلیل است که من تقدس را به عنوان معجزه ای از آسمان موعظه می کنم . همان کسی که معجزه وار نجاتتان داده ، همو معجزه وار تقدیس تان نیز خواهد کرد. همان عیسایی که برای نجات شما مرد ، برای پارسا شمردگی ، عدالت ، حکمت و تقدس شما نیز مرده است . همانطور که نجات به وسیله ایمان است ، تقدس نیز به واسطه ایمان میسر می گردد.
من این کتاب را ننوشته ام تا به شما بگویم که خودم چقدر مقدس هستم . باور کنید ، اگر رحمت خدا نباشد روح و جان من خیلی بدبخت و فلک زده خواهد بود و بدنم فاسدتر از بدن هر کس دیگر . منی که از چهار پشت نسل بعد از نسل مسیحی بوده ام ، اگر رحمت خدا نباشد عاقبتم دوزخ است . اما این خدای قادر مطلق بود که جان ، چشمان ، فکر و بدن مرا پاک کرد . حتی با وجودی که من گذشته ( به مفهوم زندگی پیش از ایمان به مسیح ) نداشته ام و از بچگی در کلیسا پرورش یافته ام ، مواقعی بود که در دلم به زندگی پیش از ایمان باز می گشتم .
می دانید کسی که به زندگی گذشته خود باز می گردد چگونه آدمی است ؟ او کسی است که پاهایش در کلیساست ولی چشمانش به دنیا . شما می توانید در کلیسا هر سمت یا خدمتی را عهده دار باشید ولی در عین حال چنین آدمی باشید ، یعنی هنوز دلتان در گرو مهر دنیا باشد .
کیت گرین خواننده ، پیش از آنکه به خداوند ایمان بیاورد ، ترانه ای با این عنوان خواند : « تو دنیا را دوست می داری و از من دوری می جویی .» وقتی ما دنیا را دوست می داریم ، دوری از خدا برایمان گریزناپذیر است . شمشون دنیا را دوست داشت ، پس از اراده خدا دور شد . او هرگز خودش را کسی نمی دانست که از ایمان برگشته . او هرگز رسما اعلام نکرد که « من دیگر از ایمان استعفا دادم . » هیچوقت نگفت : « دیگر نمی خواهم کاری به کار خدای اسرائیل داشته باشم .» او در واقع فکر می کرد اوضاع روحانیش خوب است . حتی زمانی که روح خدا او را ترک کرد ، متوجه این امر نیز نشد . فکر می کرد همه چیز عادی است . همانطور که پیش از این گفتم ، داستانهای کتاب مقدس برای سرگرمی ما نوشته نشده اند. باید از خطاها و اشتباهات پیشینیان درس عبرت بگیریم . گرفتن تصمیمات ذیل می تواند شما را در مسیر درست قرار دهد:
* تصمیم بگیرید که از مسح به بهای از دست دادن شخصیت استفاده نکنید . با آیات و عجایت روی گناه را نپوشانید . نگذارید معجزات شما را تحت تاثیر قرار دهند . حتی اگر خدا شما را به طرزی قدرتمند به کار می گیرد ، اگر گناهی در زندگی خود دارید ، باید توبه کنید .
* فورا تصمیم بگیرید که دست از بازی کردن با دنیا بردارید . در آمریکا جوانان بسیاری را می توان یافت که مدعی هستند هرگز مرتکب بی بند و باری جنسی یا عمل زنا نشده اند . اما همین جوانان به شیوه ای ناشایست با جنس مخالف خود دوستی و ارتباط دارند . باید دوستی هایمان با جنس مخالف را مورد بازبینی دوباره قرار دهیم . جاشوا هریس در کتاب خود ( بیرون رفتن با جنس مخالف را کنار گذاشتم ) می نویسد .
واقعا منظور از روابط میان دختر و پسر چیست ؟ غالب اوقات غرض از بیرون رفتن دختر و پسر با هم آشنایی با هدف آشنایی است – دو نفر بدون داشتن هیچ نیت واقعی درستی با هم دوست و به هم نزدیک می شوند و این صمیمیت را برای مدتی طولانی ادامه می دهند … صمیمیت بدون تعهد، امیال – اعم از عاطفی و جنسی – را بیدار می کند و در چنین شرایطی شخص نمی تواند به طرزی درست آن امیال را ارضا نماید .
* تصمیم بگیرید که تمام دلبستگی هایتان را تنها در وجود یک نفر خلاصه کنید – خدا و پادشاهی او. شمشون سر پر سودایی داشت و دلش مالامال از امیال و شهوات بود . میل به خشم ، میل به انتقام و بسیاری امیال مربوط به روابط عاشقانه . اما خدا قومش را دعوت کرده که فقط یک میل و اشتیاق داشته باشند ؛ اشتیاق به خود او .
* تصمیم بگیرید از موفقیتهای هر از گاهی وارد پیروزیهای دایمی در مسیح شوید .
* تصمیم بگیرید شخص کاملی باشید . به مسح خود ، تقدس ؛ به عطایای روح ، ثمره روح ؛ به تعمید روح القدس ، آتش قدوسيت و به عطایا، شخصیت را بیفزایید.
* تصمیم بگیرید از فرصت باقی مانده برای تجدید قوا استفاده کنید . داوران 16 : 22 می گوید : « و موی سرش بعد از تراشیدن باز به بلند شدن شروع نمود . »
عیسی قربانی لازم برای احیا و تجدید قوای ما را بر صلیب داده است . او برای ما مرد تا مجبور نباشیم به خاطر گناهانمان بمیریم . شمشون در آخر عمرش از پسرکی خواست تا او را به سوی ستونهای اصلی معبد بت پرستان هدایت کند . در آنجا بود که روح خداوند بار دیگر بر او قرار گرفت . او با قدرت مافوق طبیعی بازیافته خود کل ساختمان را ویران کرد و به همراه خودش جان بیش از سه هزار نفر از فلسطینیان را گرفت. کتاب مقدس می گوید که شمشون و تعداد کسانی که با مرگ خود کشت از شمار کسانی که در طول حیات خویش کشته بود ، بیشتر بود .( داوران 16 : 30 )
چقدر عالی است که ما با اطاعتمان از خدا او را گرامی بداریم . بله ، توبه و آمرزش هست . بله ، فیض هم خواهد بود . ولی چقدر بهتر است که ما از هم اکنون زندگیمان را روی دینداری سرمایه گذاری کنیم – تا برای خدمت به وقت هست اقدام کنید . چقدر بهتراست که خدا از ما به عنوان ظروف عزت استفاده کند ، تا ظروف ذلت.
اگر می دانید که روابط تان با دنیا رو به پیشرفت است و این در اراده خدا نیست ، از شما می خواهم که همین حالا از خواندن دست بکشید و توبه کنید . دوست گناهکاران بودن هیچ اشکالی ندارد – عیسی هم دوست گناهکاران بود . ولی مقصود شما از دوستی با آنها باید این باشد که به خدا نزدیکترشان کنید ، نه اینکه خودتان هم از خدا دور شوید . روابطی که خارج از اراده خداست ، جان و روح شما را به مخاطره خواهد افکند .
اگر در زندگی تان چیزی هست که سعی می کنید آن را کنار برکت و مسح خدا جای دهید ، همین الان با آن مقابله کنید . پیش از آنکه آن موضوع باعث شود روح خدا شما را ترک کند همانطور که شمشون را رها کرد ، آن را از زندگی تان بیرون کنید . شاید آن موضوع یك برنامه سرگرم کننده نامقدس است که چشمان شما را آلوده می سازد . شاید دیدن صحنه های شهوانی یا حتی خیانت به همسر است . همین حالا از شرش خلاص شوید .
در بسیاری از کنفرانسهایی که من درآنها موعظه میکنم ، عملا یک « سطل زباله روحانی » برپا می کنیم و ازمردم می خواهیم خانه ها و زندگی خود را از هر چیز ناپاکی که خدا را ناراحت می کند ، پاک سازند و آن چیزها را آورده درون سطل زباله بیندازید . در این کنفرانسها تاکنون به اندازه چندین بشکه آشغال روحانی جمع آوری کرده ایم . مردم فیلم ها ی ویدئویی کفر آمیز ، سی دی های شیطانی ، مواد مخدر ، کاندوم ، فیلم های مبتذل ( پورنوگرافی )، زیورآلات طلسم و چشم زخم و غیره را می آوردند و به زباله دان می اندازند . فهرست این زباله ها انتها ندارد.
باید روحمان را پاک کنیم . این اصلا مهم نیست که شما خودتان را « نسبتا خوب » یا « نسبتا مقدس » می دانید باید عیسی روح و جان شما را لمس کرده وجودتان را از ردپای هر گناه پاک سازد . برای لحظه ای دست نگهدارید و از او بخواهید همین حالا این کار را انجام دهد . اگر چشمانتان پاک نیست … اگر در شرارت ساکنید و از پاکی مسیح برخوردا نیستید … عیسی می تواند تقدس خویش را به شما ببخشد . عیسی فرمود : « آن که نزد من آید ، او را هرگز از خود نخواهم راند » ( یوحنا 6 : 37 ) . اگر با دلی شکسته نزد خداوند بیایید – فرقی نمی کند که گناهتان چقدر پلید باشد – عیسی احتیاجتان را رفع کرده جانتان را احیا خواهد نمود .
هیچوقت اتفاقی را که در کنفرانسی افتاد که من در آن پیرامون تقدس وعظ می کردم ، از یاد نمی برم . در گرماگرم جلسه که جلال خداوند آن مکان را فرو گرفته بود ، مردی به زور جمعیت را شکافت و تا لبه سکو پیش آمد . وقتی جلو رفتم تا با او دعا کنم ، به من گفت : « کشیش سرجیو ، من به یک بچه تجاوز کرده ام . نمی دانم آیا آمرزیده خواهم شد یا نه .»
حقیقت شگفت آوری که در کار مسیح بر جلجتا نهفته این است که قربانی عیسی هر گناهی را در بر می گیرد به ا و گفتم : « اگر توبه کنی ، خدای ما تو را خواهد آمرزید .»
هر کاری که انجام داده اید و اکنون شما را عذاب می دهد ، هر چه که شما را در خود بسته و اسیر کرده، از آن کار یا چیز توبه کنید ، خدای قادر مطلق شما را خواهد بخشود . او در آغوشتان گرفته قوت خود را به شما خواهد بخشید تا برای همیشه از گناهتان دست بکشید .
عیسی در واپسین ساعات زندگی زمینی اش و ساعاتی پیش از به صلیب کشیده شدن از پدر درخواست کرد: « ای پدر من ، اگر ممکن است این جام از من بگذرد .» عیسی نیک می دانست جامی که باید بنوشد ، محتوی همه تلخی های این دنیاست . در آن جام همه چیز بود. همجنس بازی ، نفرت ، غضب ، انتقام ، پورنوگرافی ، حسد ، کینه و انواع و اقسام عصبانیت . هر گناهی که انسان – در گذشته ، حال و آینده مرتکب شده یا خواهد شد ، در این جام که مرگ فدیه کننده مسیح بود جای داشت .
عیسی به خاطر من و شما جسم گناه شد . او نشانه گناه گردید . او خود در زندگیش هرگز گناهی مرتکب نشده بود، ولی جام گناه بشریت را نوشید . او واپسین قربانی گناهان ما شد . پس از آن ، پرده معبد از بالا تا پائین دریده شد . دیگر چیزی نبود که قدس الاقداس را جدا سازد . سلطه گناه در هم شکسته شد و راهی مستقیم به سوی تخت خدا گشوده شد تا هر کس در هر زمان بتواند با توبه در حضور مسیح وارد حضور خدا گردد . عیسی راه را برای گناهکاران گشود تا مستقیما به حضور خدا آمده آمرزیده شوند و هدیه حیات جاویدان را دریافت نمایند . هیچ دلیلی وجود ندارد که ما هم فرجامی چون فرجام شمشون داشته باشیم .
دعای توبه
خداوندا ، تو را به خاطر هشدارهایی که در کلامت پیرامون خطرات گناه می دهی ، شکر می کنم . شکرت می گویم چون به من فرصتی دادی تا رابطه ام را با تو درست کنم . خدای پدر ، مرا به خاطر مواقعی که با دعوت تو در زندگیم و با مسحی که بر زندگیم بوده ، بازی کرده ام ببخش. مرا به خاطر ائتلاف نامقدسم با دنیا ببخش . خداوندا ، برمن رحم کن . به پاکسازی تو نیازمندیم . می خواهم به شباهت تو درآیم . پیش از آنکه دیر شود مرا نجات بده . بر جان من رحم کن . به نام عیسی ، آمین .