راستی چرا بشر در انجام تعهدادت خود طفره رفته و بدقول در میآید؟ کلام خدا این رویه را موضوعی تاریخی و به شروعِ خلقتِ بشر و جد ما آدم و حوّا برمیگرداند. وقتی آدم و حوّا از فرمانِ خدا سرپیچی نموده از میوة درختِ شناختِ نیک و بد خوردند و متوجة برهنه بودنْ که همانا آگاهی از گناهِ خود بود شدند، خود را پنهان کردند. در مقابلِ بازخواستِ خدا کلامِ خدا ماجرا را اینطور توضیح میدهد: «۱۱خدا پرسید: «چه كسی به تو گفت برهنه هستی؟ آیا از میوة درختی كه به تو گفتم نباید از آن بخوری خوردی؟»۱۲آدم گفت: «این زنی كه تو اینجا نزد من گذاشتی آن میوه را به من داد و من خوردم.»۱۳خداوند از زن پرسید: «چرا اینكار را كردی؟» زن جواب داد: «مار (اشاره به شیطان) مرا فریب داد كه از آن خوردم.»» (پیدایش ۱۳-۱۱:۳) ما در همین ابتدا به اولین نمونة «تقصیر را به گردن دیگران نهادن» برمیخوریم و این عمل را در طول زندگی خود یا انجام میدهیم، یا با آن مواجه میشویم. خیلی واضح است که ریشة این روندْ ذاتِ گناهی است که از جد خود آدم و حوّا به ارث بردهایم. یکی از گفتههای معروف عیسی مسیح در موعظة سرِ کوه این است: «۳۷سخن شما (بله شما) فقط بلی یا (نه شما) خیر باشد. زیاده بر این از شیطان است.» (متی ۳۷:۵) این گفته به آن معناست که اگر آنچه میگوئیم در صداقت نیست در واقع خواستة شیطان را انجام میدهیم. حالا، چطور امکان دارد بشر گناهکار چنین عمل نکند؟ این بطور طبیعی برای بشرِ گناهکار غیرِ ممکن است، مگر تحولّی درونی صورت گیرد که آن هم غیر ممکن است، مگر خود خدا این تحول را به جا آورد. خدا را شکر برای محبّتِ بیکرانش که در عیسی مسیح این را انجام داده است. کلام خدا میفرماید: «۱۷کسیکه با مسیح متّحد است، حیاتی تازه دارد. هر آنچه كهنه بود درگذشت و اینک زندگی نو شروع شده است.»(دوم قرنتیان ۱۷:۵) باشد که شما دوستِ عزیز با ایمانِ قلبی به عیسی مسیح این حیاتِ تازه را دریافت نمائید.