امّا اگر از راه فیض باشد، دیگر بر پایۀ اعمال نیست؛ وگرنه فیض دیگر فیض نیست. [امّا اگر از راه اعمال باشد، دیگر بر پایۀ فیض نیست؛ وگرنه عمل دیگر عمل نیست.]
7پس چه نتیجه میگیریم؟ اینکه اسرائیل آنچه را مشتاقانه در پی کسبش بود، به دست نیاورد. امّا برگزیدگان به دست آوردند و دیگران به سختدلی دچار شدند. 8چنانکه نوشته شده است: «تا به امروز خدا روح رخوت به آنان داد
و چشمانی که نتوانند ببینند
و گوشهایی که نتوانند بشنوند.»
رومیان ۶:۸-۱۱
حقیقت
بسیاری از مردم دوست دارند فکر کنند که مرگ پایان زندگی است. برخی از محققان یهودی و برخی از معلمان مسیحی این موضوع را تعلیم میدهند. ممکن است برای برخی منطقی و حتی مطلوب به نظر ﺁید، اما این تعالیم کتاب مقدس نیست. عیسی در متی ۲۲ میگوید: 32او فرموده که، ”من هستم خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب“.#خروج ۳:۶. او نه خدای مردگان، بلکه خدای زندگان است.» . متی.۲۲:۳۲
مرگ جدایی است
مرگ پایان حیات نیست، بلکه دقیقتر جدایی ترجمه شده است. وقتی پدرم در سال ۲۰۱۰ مرد… زندگی او از بین نرفت. اما روح و روحش از بدنش جدا شد. پولس به ما میگوید: حضور در بدن یعنی حضور در حضور خداوند، و این اصل مرگ یا جدایی، از عدن ﺁغاز شد، هنگامی که به ﺁدم گفته شد: در روزی که ﺁن را خوردی، البته خواهی مرد. روزی که ﺁدم از خدا نافرمانی کرد روزی بود که از خدا جدا شد.
مردگان روحانی
روزی که ﺁدم میوهٔ ممنوعه را خورد، از لحاظ روحانی مرد. او با وجود این که بدن جسمانیاش تا ۹۳۰ سالگی زنده بود، از خدا “جدا” شد. به دلیل گناه این مرد، تمام بشریت در جهان جدا از خدا به دنیا ﺁمده است. انسان طبیعی بسیار زنده است، اما در گناهان و گناهان مرده متولد میشود. شخص بیایمان (مرد) ‹مرده› است و از لحاظ روحانی از خدا جدا شده است.
جدایی روحانی
درک نادرست واژهٔ “مرگ” بر درک ما از رومیان ۶ تأثیر مستقیم دارد. در ﺁیهٔ ۱۷ به ما گفته شده است که انسان طبیعی مرده است. اون مرد نجات نیافته مرده جدا از خدا این ﺁیه نشان میدهد که رابطهٔ بیایمان با گناه، بردگی است. در این ﺁیات ﺁمده است که همهٔ انسانها در خیانتی و گناهان به دنیا ﺁمدهاند و از خدا و غلام گناه جدا شدهاند.
میوه و ریشه گناه
در ﺁیهٔ ۲۰ پولس به این همایمانان رومی یادﺁوری میکند که پیش از ﺁن که به عیسی ایمان ﺁورند، ﺁنان نیز بردهای گناهکارند. گناه ثمرهٔ گناه است، اما ماهیت گناه که از ﺁدم به ما رسیده است ریشهای از گناه است. اما خبر خوش این است که این غلام امین و دانا به گناه وابسته است و لحظهای که به عیسی اعتماد داریم شکسته میشود: تا دیگر اسیر طبیعت گناه نباشیم.
جدا شده از گناه
زمانی که برای اولین بار ایمان ﺁوردیم، بردگی ما در گناه برای همیشه از بین رفت. اتحاد ما برای گناه از بین رفت. با این که ارتباط ما با طبیعت گناه قطع شده است، اما تأثیر ﺁن هنوز در تمام طول عمرمان باقی است. پولس این سؤال را میپرسد: “چگونه ما که به گناه مردهایم، دیگر در ﺁن زندگی کنیم؟” و یا ما که جدا شدهایم چگونه دیگر در ﺁن زندگی کنیم؟” این فعل این است: ۱) روانکاوی گذشته ۲) صدای منفعل و ۳) حالات دلالتگر به معنای: ۱) این یک عمل است نه یک روند. ۲) این کار با شما انجام شد و هیچ کاری نکردید و ۳) این یک وضعیت واقعی است.
جدا از مسیح
حقیقت شگفتانگیز این است که برای جدا کردن خود از طبیعت گناهﺁلود، هیچ کاری نباید بکنیم. لحظهای که به مسیح اعتماد کردیم، از طبیعت گناهﺁلودمان جدا شدیم. به طور شگفتانگیز، هنگامی که مسیح بر صلیب کالواری مرد، طبیعت گناهﺁلود ما (از ابدیت) مرد. متوجه شدم؟ خیر، زیرا درک، حکمت و معرفت خدا را ندارم. اینو قبول کنم؟ ﺁری، زیرا این کلام در کلام ابدی خدا است که تغییرناپذیر، وفادار و حقیقی است.
هدیه نجات گریس
پولس به ما میگوید که گناه از یک انسان سرچشمه میگیرد و به همهٔ انسانها انتقال مییابد: زیرا که همهٔ انسانها گناه کردند. اما او همچنین به ما می گوید که موهبت نجات فیض و زندگی ابدی نیز از یک انسان حاصل شده است: خداوند ما عیسی مسیح. پولس سپس به سؤال خود پاسخ میدهد. ﺁیا باید همچنان گناه کنیم تا خدا بتواند رحمت بیشتری به ما نشان دهد؟ حاشا، پاسخ موکدا او، چگونه ما که به گناه مردیم، دیگر در ﺁن زندگی کنیم.
مرگ بر گناه
پولس به ما میگوید که ما مسیحیان به مسیح ایمان داریم و “به گناه مردهایم.” او به ما میگوید که گناه، وضعیت کنونی نیست بلکه یک واقعهای است که در گذشته رخ داده است. مرگ بر گناه واقعیتی است که در زندگی مسیحیمان و در صلیب کالواری رخ داده است. وقتی مسیح بر روی صلیب مرد، ما در راه گناه مردیم. مرگ مسیح، قدرت گناه را در زندگیمان از بین برد و رابطهٔ ما را با گناه قطع کرد. ما “به گناه مردیم”. البته منظور این نیست که بگوییم طبیعت گناه مرده است، بلکه ما از قدرت ﺁن بر خود جدا شدهایم. نوشته که ما… گناه.
قدرت بر گناه
وقتی مسیح بر روی صلیب مرد، قدرت گناه را در زندگیمان شکست و رابطهٔ ما را با طبیعت گناهﺁلودمان قطع کرد. تأثیر طبیعت گناه همچنان پابرجاست… ولی ارتباط ما با طبیعت گناهکاری قطع شده. قبل از اینکه باور کنیم ما خادمان طبیعت گناهکاریم که یعنی از خدا جدا شدیم اما پس از نجات یافتن، بندگان خدا شدیم؛ یعنی از قدرت گناه در زندگی خود جدا شدیم. ممکن است اجازه دهیم گناه بر ما تأثیر بگذارد. اما در مسیح، قدرت غلبه بر گناه را یافتهایم. طبیعت گناه (جسم) از ایماندار جدا میشود، اما جسم، (طبیعت گناهﺁلود) در کنار روحهای جدید ما باقی میماند و در جنگی ادامهدار برای برتریطلبی در درون ما شرکت میکند.
مکان مرگ
جسم در تضاد با روح است و باید حفظ شود: در محل مرگ، و سپس پولس توضیح میدهد که چگونه طبیعت گناهﺁلود را در جای مرگ نگاه داریم.
اول – کسب دانش. پولس به ما میگوید که همهٔ مسیحیان باید از ماهیت گناهﺁلود ما ﺁگاه باشند و بیاموزند که چگونه با طبیعت گناهﺁلود ما ارتباط برقرار کنند. ما باید درک کنیم که ایماندار چگونه عمل میکند و چگونه میتواند ﺁن طبیعت گناهﺁلود را در جای مرگ نگاه دارد.
سکوند – با رومیان ۶.۱۱ ایمان مخلوط کن او فقط میگوید که به ﺁنچه میدانید ایمان بورزید. باور کن این یک درک سطحی نیست، بلکه در هسته وجودت ثابت شده است. حقیقت خدا را در دل و سرتان ثابت میکند. مهم نیست که چه احساسی داری… ایمانت رو به کار بگیر. در هر شرایطی که باشید، به کلام خدا اعتماد کنید.
سه – وقتی درگیری داخلی رومیان ۶.۱۲ را در بر میگیرد، این حقیقت را به کار گیرید. ﺁری، کلام خدا را به کار گیرید. به صدای درونی روحالقدس واکنش مثبت نشان دهید و به صدای درونی جسم گناهﺁلود واکنش منفی نشان دهید.
تلفیق حقیقت و ایمان
اجازه دهید حقیقت کلام خدا را با ایمان – ایمان به کلام او – ایمان به کار نهایی مسیح در کلوری با هم ترکیب کنیم. و در این زندگی ﺁزاد خواهید بود تا کلام خدا را در زندگیتان به کار گیرید.